زندگی جوانان بسیار متفاوت از نسل قبل به نظر می رسد. میانگین سنی که افراد ازدواج کرده و بچه دار می شوند بالاتر از قبل است و افزایش هزینه های مسکن به این معنی است که جوانان بیشتری مجبور هستند با والدین خود زندگی کنند که این تغییرات بر روابط بین آنها تأثیر میگذارد. از این رو آنها باید با هم صحبت کنند و تعارضات را حل کنند تا رابطه ای قوی ایجاد کنند.
این روزها، جوانان زیادی با والدین خود زندگی می کنند. نظرسنجی مرکز تحقیقات پیو در سال 2022 نشان داد که نیمی از جوانان 18 تا 29 ساله با والدین خود زندگی می کنند. این میزان نسبت به زمان اوج همه گیری کرونا در سال 2020 اندکی کاهش یافته است، اما نسبت به نسل قبل بیشتر است. افراد 20 و 30 ساله برای رسیدن به نقاط عطف سنتی بزرگسالی، مانند ازدواج و مالکیت خانه، به زمان بیشتری نیاز دارند، که این موضوع بر روابط آنها با والدینشان فشار وارد میکند.
از طرفی، راهنمایی و آگاهی برای والدین و جوانانی که سعی می کنند روابط خود را در این مرحله از زندگی پیش ببرند، کم است. در حالی که تعداد زیادی کتاب به تربیت نوزادان، کودکان و نوجوانان پرداخته است، اما در مورد چگونگی ایجاد و حفظ یک رابطه خوب با فرزندان بالغ و بزرگسال اطلاعات زیادی وجود ندارد. حال سوالاتی نظیر سوالات زیر مطرح می شود:
به گفته دانشمندان رشد مغز در دوران جوانی همچنان ادامه دارد و بهتر است والدین فرزندان بالغ خود را بهتر درک کنند.
امروزه زمانی که افراد تحصیلات خود را به پایان میرسانند، از نظر مالی خودکفا میشوند، خانواده خود را تشکیل میدهند، ازدواج میکنند و پدر و مادر میشوند، همگی به سنین بالاتری انتقال یافته است. وقتی به آمارهای دولتی و داده های سرشماری نگاهی می اندازیم، می بینیم که مدت زمان خودکفایی امروز با مدت زمانی که در نسل والدین آنها بوده، متفاوت است.
همه می دانیم که تمام افراد از دانشگاه فارغ التحصیل نمی شوند و همه صاحب فرزند نمی شوند، و اینها نشانگرهای بسیار خوبی هستند که می توانید برای مقایسه نسل ها از آنها استفاده کنید. جوانان امروزی این کارها را در بازه سیزده سال انجام می دهند در حالیکه نسل والدین آنها این کار را ظرف مدت هشت سال انجام می داده اند. شاید پنج سال زمان زیادی به نظر نرسد، اما 50 درصد بیشتر از زمانی است که والدینشان برای انجام همان تغییر، وقت صرف کردند و این دلیل بسیاری از سوء تفاهم ها بین جوانان و والدین آنها است.
دو مورد مهم دیگر نیز وجود دارد که بسیار حائز اهمیت هستند:
اولین مورد این است که شکاف بین هزینه های مسکن و درآمد به طور قابل توجهی افزایش یافته است، عددی در حدود پنج برابر یا بیشتر، که این بدان معنا است که جوانان برای پس انداز به جهت خرید یا حتی اجاره آپارتمان به صورت مستقل به زمان بیشتری نیاز دارند. همین موضوع باعث می شود آنها از نظر اقتصادی برای مدت طولانی تری به والدین خود وابسته باشند که مشکلات روانی بیشتری به همراه دارد.
دومین عامل اقتصادی این است که کارفرمایان نسبت به مشاغل مشابه در یک نسل قبل به تحصیلات بالاتری برای استخدام نیاز دارند، که این بدان معناست که جوانان باید دوره های بیشتری را در دانشگاه بگذرانند، که مستلزم صرف زمان و هزینه بیشتر است.
در نتیجه این دو عامل اقتصادی واقعا دوره جوانی و گذار به استقلال را طولانی تر کرده است، به گونه ای که امروزه 20 یا 30 ساله بودن بسیار سخت تر از نسل های گذشته است.
افراد اغلب در مورد این تاخیر زمانی در زندگی جوانان به روشی تحقیرآمیز صحبت می کنند و به تنبلی یا نابالغی جوانان اشاره می کنند. اما با توجه به آنچه اکنون در مورد رشد مغز جوانان می دانیم، به تعویق انداختن برخی از جنبه های بزرگسالی، در واقع می تواند اتفاق خوبی باشد. چرا اینطور است؟
همانطور که می دانیم، مغز، به ویژه در نواحی جلویی، برای رشد به تازگی و تحرک و چالش نیاز دارد. همه این ها برای توانایی در تفکر و خودکنترلی مهم هستند. به تأخیر انداختن خودکفایی، فرصتهایی را فراهم میکند که افراد همچنان در معرض نوآوری و چالش قرار بگیرند زیرا فوراً شروع به کار یا ازدواج نمیکنند. وقتی افراد در زندگی کاری یا خانوادگی یا هر دو به آرامش میرسند، گویی وارد روال عادی زندگی میشوند که در آن تازگی و چالش کمتری وجود خواهد داشت. پس اگر بتوانید دوره جوانی را تمدید و ورود به نقش های مرسوم بزرگسالی را به تعویق بیندازید تا از مزایای آن بهره ببرید، برای رشد مغز شما مفید خواهد بود.
چه توصیه ای برای والدینی وجود دارد که با جوانان بالغ زندگی می کنند؟
هر دو نسل باید این واقعیت را درک کنند و بپذیرند که این امر اکنون عادی است. یکی از مسائل، واکنش منفی افراد در مورد عدم موفقیت جوانان است. از اینکه با پدر و مادرتان در یک خانه هستید، پیام های خوبی نمیشنوید. اما در واقع این حالت، زندگی بسیار رایج در بسیاری از افراد در نقاط مختلف جهان است. در حال حاضر این حالت رایج ترین حالت زندگی برای اکثر افراد دهه 20 تا 30 سال در ایالات متحده است، اما چون کمی نسبت به قبل غیرعادی است، هم والدین و هم جوانان با کمی ترس نسبت به این موضوع میپردازند.
نکته کلیدی اینجاست که در مورد انتظارات همه افراد صحبت کنیم زیرا این یک موقعیت جدید است. نه والدین و نه جوانان اکنون نمی خواهند به شیوه ای که در قدیم با هم در ارتباط بودند، در ارتباط باشند، بنابراین هر دو باید در مورد قوانین و دستورالعمل ها با هم صحبت کنند. زیرا این نقطه ای کاملا جدید برای خانواده ها است. آنها نمی دانند قوانین چیست، آنها نمی دانند که چه انتظاراتی از هم باید داشته باشند و بنابراین اولین کار این است که در مورد انتظارات خود با هم صحبت کنند تا همه با هم همسو باشند.
معمولا نقاط مشترک مشکل کجاست؟ به عنوان یک جوان که با والدینش زندگی می کند، معمولا چه تعارضاتی به وجود می آید و هر دو طرف چگونه باید با آن برخورد کنند؟
بیشتر درگیریها بر سر مسائل مربوط به خودمختاری و استقلال است، زیرا ممکن است جوان مدتی در شهر دیگر به صورت مستقل یا در خوابگاه زندگی کند و از والدین خود دور باشد یا ایده هایی در مورد چگونگی زندگی مستقل داشته باشد که با انتظارات والدینشان در تضاد باشد. به عنوان مثال، آنهایی که در زمان تحصیل در شهری دیگر از نظر ساعت رفت و آمد یا معاشرت با دوستان یا برنامه های تفریحی به تنهایی تصمیم گیری کرده اند بعد از پایان تحصیلات و بازگشت به خانه با والدینی رو به رو می شوند که ممکن است از تصمیم گیریهای مستقل جوان شان احساس راحتی نکنند.
وقتی جوانان مجرد هستند و با افراد مختلف به جهت آشنایی قرار ملاقات می گذارند، والدین آنها از این موضوع خوشحال نمی شوند. بنابراین آنها باید در مورد اینکه انتظارات و قوانین چیست با هم صحبت کنند.
مساله دیگر کارها و مسئولیت های خانه است، زیرا ممکن است یک جوان، اتاقِ خوابگاه خود را به گونه ای نگهداری کرده باشد که مطابق میل و انتظارات کنونی والدین در منزلشان نیست. جوان می گوید اتاق من است و والدین چنین انتظاری را ندارند.
موقعیت دیگر انتظارات از زمان صرف غذا است. یعنی، آیا از جوان انتظار می رود که به عنوان یک خانواده دور هم غذا بخورند، مثل زمانی که یک دانش آموز دبیرستانی در خانه بوده است؟ یا هر طور که دلش می خواهد؟ نکته مهم این است که جوانان و والدین با هم مکالمه داشته باشند تا بتوانند در یک جبهه قرار بگیرند و انتظارات و درک مشابهی داشته باشند.
وقتی یک جوان اشتباه می کند، آیا والدین می دانند چه زمانی باید صحبت کرده و چه زمانی صحبت نکنند؟
بهتر است تا جوان نظری از شما نمی خواهد، نظر خود را برای خود نگه دارید. مگر در موقعیت هایی که فکر می کنید عواقب حرف نزدنتان بسیار بسیار شدید و غیر قابل برگشت خواهد بود. این بدان معنا نیست که اگر فرزندتان در مورد چیزی از شما راهنمایی خواست نباید با او صحبت کنید.
در دوران کودکی و در دوره نوجوانی خودمختاری حائز اهمیت است، به ویژه در اوایل نوجوانی، زمانی که آنها احساس می کنند که من حق دارم نظر خود را داشته و آن را بیان کنم.
دوره سومی وجود دارد که طی آن افراد نیاز شدیدی به خودمختاری دارند، نیاز شدید به آنچه در روانشناسی جدا شدن از والدین و فردیت می نامیم. والدین اغلب به این موضوع اهمیتی نمی دهند و مدام نصایح و توصیه هایی برای جوانان دارند، که فرزندانشان را آزرده می کند، زیرا جوانان در تلاش هستند تا خود را به عنوان یک بزرگسال توانا و شایسته که دیگر نیازی به تکیه کردن به مادر و پدر ندارد، معرفی کنند. اما وقتی از والدین خواسته می شود که نظرشان را در مورد مسائل بیان نکنند یا وقتی فرزندان از آنها پیروی نمیکنند، ناراحت میشوند. اما بدانید نباید آن را به خودتان بگیرید. این مربوط به شما نیست. این در مورد نیاز جوان شما به ایجاد احساس استقلال است تا به شما و خود نشان دهد که قادر است بدون تکیه بر والدین خود، بزرگسالی را مدیریت کند.
وابستگی طولانی مدت اقتصادی جوانان به والدین خود به دلیل تغییرات شرایط اقتصادی و نیروی کار و بازار مسکن مساله دیگری است، زیرا اکنون در موقعیتی هستیم که جوانان از نظر عاطفی احساس بلوغ می کنند، اما از نظر مالی احساس وابستگی می کنند و این موضوع در رابطه با والدین و فرزندان اغلب برای هر دو نسل چالش برانگیز است.
چه زمانی برای والدین مناسب است که از نظر مالی به فرزند بالغ خود کمک کنند و چه پارامترهایی را باید در نظر بگیرند تا بتوانند از این وضعیت بالقوه دشوار عبور کنند؟
بهتر است والدین تا جایی که به سلامت و آرامش خود لطمه نمی زنند به جوانان خود کمک کنند. گرانی ها و فشار اقتصادی که والدین دارند، قابل درک است، اما بسیار طبیعی است که جوانان به نزد والدین خود بیایند و بگویند: «برای این کار به کمک شما نیاز دارم.» و این به ویژه در مورد جوانانی که در جایی که هزینه مسکن واقعا بسیار بالا است، صادق است. بنابراین والدین باید بدانند که این روزها طبیعی است که جوانان از والدین خود کمک مالی بخواهند. این در حالی است که والدین نباید نحوه پول خرج کردن را به فرزندان دیکته یا آنها را کنترل کنند مگر آنگه درخواست پول، بی رویه و غیرمنطقی باشد که مشکل ساز شود.
گاهی والدین به جوانان خود می گویند من وقتی در سن تو بودم فلان کار را انجام داده بودم اما تو هنوز انجامشان ندادی!
جمله «وقتی من همسن تو بودم» تعبیری است که والدین باید آن را از دایره لغات خود کنار بگذارند، زیرا اگرچه ممکن است شما هم سن آنها بوده باشید، اما در شرایط بسیار متفاوتی با شرایطی که فرزندتان اکنون با آن زندگی میکند همسن و سال آنها بوده اید. زمانی که نسل فعلی را با نسل قبلی مقایسه کردیم، حدوداً پنج سال تفاوت در مدت زمان انتقال کامل به بزرگسالی و خودکفایی وجود داشت. بنابراین فرزند خود را در سن 30 سالگی با موقعیتی که خودتان در 30 سالگی بودید مقایسه نکنید. حتی اگر فکر میکردید فرزندتان به اندازه کافی سریع پیش نمی رود، در واقع نسبت به جایی که شما در نقطه مقایسه از نظر نسلی بودید، کاملاً موفق است.
وقتی جوانان ازدواج کنند یا خودشان بچهدار شوند چه اتفاقی می افتد؟ این روابط جدید چگونه بر روابط والدین و فرزندانشان تأثیر می گذارد؟ و والدین و فرزندان چه کاری می توانند انجام دهند تا روابط خود را قوی نگه دارند؟
بعد از ازدواج، فرزند شما فرد جدیدی را در زندگی خود دارد که شما او را انتخاب نکرده و بزرگ نکرده اید، اما اکنون او شریک زندگی فرزند شماست و شما باید راهی برای کنار آمدن با این شخص بیابید تا رابطه خود را با فرزندتان قوی و سالم نگه دارید. اگر بتوانید آن فرد را دوست داشته باشید، فوقالعاده است زیرا زندگی را برایتان آسانتر میکند. اما اگر خیلی آن شخص را دوست ندارید، سعی کنید با او رابطه صمیمانه ای داشته باشید تا از بروز درگیری جلوگیری کنید، زیرا اگر بین شما و همسرِ فرزندتان درگیری ایجاد شود، کیفیت رابطه ای که با فرزندتان دارید، تحت تاثیر قرار می گیرد.
حتی زمانی که فرزند شما خودش صاحب فرزند می شود، لازم است به عنوان پدربزرگ و مادربزرگ به یاد داشته باشید که او نسبت به پدر و مادر بودن ناامن و مضطرب و عصبی است. زیرا قبلاً این کار را انجام نداده است. و بهترین کاری که شما می توانید به عنوان پدربزرگ و مادربزرگ انجام دهید این است که به فرزندتان احساس راحتی و اعتماد به نفس بدهید.
توصیه ای برای والدین و جوانان
خود را جای طرف مقابل بگذارید و با او درک و همدلی داشته باشید. خیلی از جوانان از رفتاری که والدین با آنها دارند گلهمند هستند، اما نیاز است که جوانان نسبت به والدین خود حس همدلی داشته باشند و درک کنند که این وضعیت برای والدین هم چندان آسان نیست. بنابراین یک چالش برای هر دو نفر است. اکثر خانوادهها میتوانند از این شرایط عبور کنند، اما درک طرف مقابل کمک زیادی به تقویت رابطه بین والدین و فرزندان جوانشان میکند.