«والد کافی بودن» یک هدف ارزشمند است. رابطه با کودک مهمترین شغل والدین است، حال چگونه می توان روابط محبت آمیز و حمایتگرانه با فرزندان خود ایجاد کرد؟
این روزها پدر و مادر بودن می تواند بسیار سخت باشد. دهها کتاب و مقاله برای پاسخ به این سوال با هم رقابت می کنند. سوالاتی از قبیل این که چگونه خواهر و برادرها با هم کنار بیایند یا چه مقدار استفاده از مانیتور و تبلت و موبایل برای فرزندان طبیعی است، مطرح می شود. شما به عنوان والدین هر تصمیمی که میگیرید مهم است. جای تعجب نیست که بسیاری از والدین از این شرایط احساس خستگی و استرس دارند و مطمئن نیستند که آیا کارشان را خوب انجام می دهند یا خیر.
در نظرسنجی اخیر مرکز تحقیقات پیو، 47 درصد از مادران و 34 درصد از پدران گفتند که احساس میکنند که والدین بودن در بیشتر مواقع خستهکننده است. یکسوم مادران و یک چهارم پدران اذعان دارند والدین بودن در اغلب مواقع پر از استرس است.
بنابراین، به عنوان والدین، چگونه میفهمید کدام یک از انتخابهایتان مهمتر است و بهتر است انرژی که برای فرزندپروری صرف می کنید را کجا متمرکز کنید؟
چگونه باید بین حفظ امنیت کودکان و دادن آزادی به آنها تعادل ایجاد کنید؟
وقتی فرزندانتان صبر شما را با غر زدن، دعواهای خواهر و برادری یا طعنه های نوجوانانه امتحان می کنند، چگونه باید واکنش نشان دهید؟
چگونه باید با بزرگتر شدن فرزندان، نوع والد بودن و تربیت خود را تغییر دهید؟
و مهمتر از همه اینکه، چگونه رابطه ای محبت آمیز و حمایتگر با فرزندان خود ایجاد کنید که به خانواده ای شاد و سازگار تبدیل شوید؟
آیا رویکرد « به اندازه کافی خوب بودن» در مورد بچه ها نیز صدق می کند؟ زیرا این روزها فشار زیادی روی فرزندان وجود دارد که کاملا عالی و بی نقص باشند.
گاهی اوقات افراد متوجه نمیشوند که وقتی استانداردهای بسیار بالایی برای خود یا فرزندانشان تعیین میکنند، مثلا می گویند: «میخواهم فرزندم بهترین ورزشکار تاریخ باشد» بدان معناست که آنها باید در سه رشته ورزشی شرکت کنند که تمام وقت آنها را می گیرد. باید در کلاسهای مختلفی مشارکت داشته باشند. والدین می گویند فرزند من باید بهترین شود و چیزی که در نهایت اتفاق می افتد این است که فرزند و والدین هردو دچار مشکل می شوند. هنگامی که پایه خانواده و روابط را بر اساس دستاوردها قرار می دهید نه رابطه ای که با یکدیگر دارید، چیزهای زیادی از دست می دهید که میتواند باعث ناراحتی بیشتری شود. بهتر است روی چیزی که مهمتر است یعنی « به اندازه کافی خوب بودن » تمرکز کنید.
در اینکه ما فکر کنیم تربیت ما شخصیت و آینده فرزندان مان را شکل میدهد، کمی اغراق شده است. فاکتورهای دیگری علاوه بر شیوههای فرزندپروری، به شخصیت فرزندانمان شکل میدهند که تحقیقات جدید به وفور در مورد آن صحبت میکند. به عنوان یک پدر و مادر به خودتان این فرصت را بدهید تا کشف کنید که فرزندانتان چه کسانی خواهند شد و به خودتان این آمادگی را دهید که زمانی که متوجه این موضوع شدید، آنها را دوست داشته باشید.
به عنوان والدین این تصور که من ترجیحاتم را برای شکل دادن به فرزندانم و اینکه چه کسی شوند به کار می برم، افسانه ای خطرناک است. «به خود اجازه دهید بفهمید فرزندتان کیست و چه کسی خواهد شد. تمرین کنید کیستی آن کودک را بپذیرید و پیام عشق و حمایت را به او منتقل کنید.» این روشی متفاوت برای ایفای نقش والد بودن است.
سه جنبه در مورد رابطه بین والدین و فرزند و همچنین اجزایی که به نوعی پایههای آن است، وجود دارد که واقعا مهم هستند.
به طور مثال شما چهار فرزند کوچک دارید و ممکن است آنها را به طور مشابهی تربیت کنید. آنها فاصله سنی کمی با هم دارند ولی از نظر علایق، سلایق و خلق و خو با هم متفاوت هستند. بنابراین، بخشی از پدر و مادر بودن این است که به فرزندانتان بگویید: «من شما را همانطورکه هستید می بینم، می پذیرم و با آن مشکلی ندارم.»
والدین خوب به والدینی گفته می شود که علی رغم اطلاعات زیاد یا کم، بتوانند روابط خوبی با فرزندان خود ایجاد کنند. زیرا گاهی برخی از والدین ایجاد یک رابطه خوب را بی اهمیت می انگارند.
هیچ یک از روابطی که ما داریم نباید شامل قربانی شدن، سوء استفاده و آزار دیگری باشد. هیچ یک از روابطی که داریم نباید پیام عدم پذیرش به افرادی باشد که دوستشان داریم و به آنها اهمیت می دهیم. هیچ یک از روابطی که داریم نباید باعث کنار گذاشتن ارزشهای اصلیمان باشد. بنابراین شما باید همه مولفه های رابطه را در رابطه والد-فرزند بیاورید، نه فقط به این دلیل که این یک رابطه والد-فرزندی است، بلکه به این دلیل که معنای داشتن یک رابطه سالم همین است.
در ابتدا باید والدین به اهداف فرزندپروری خود فکر کنند. وقتی در مورد اهداف فرزندپروری صحبت می شود منظور چیست؟ والدین چگونه باید آنها را تنظیم کنند و چگونه می توانند به آنها پایبند باشند؟
اهداف فرزندپروری یعنی اهدافی که والدین برای هدایت رفتار خود با فرزندشان دارند. والدین باید فکر کنند که در نهایت چه چیزی برای فرزندانشان در نظر خواهند داشت. سعی نکنید به عنوان والدین اهداف پنهانی داشته و آنها را در واکنش به فرزندتان القا کنید. بدون آینده نگری و آگاهی در تعاملاتی که با فرزندتان دارید پیش نروید.
با کودک رابطه ای داشته باشید که او احساس پذیرفته شدن را تجربه کند و به صورت دوره ای او را محدود نکنید. به عبارت دیگر، پیامهای حاکی از ناتوانی را با این مضمون که در حال حفظ و ایجاد ارزش های خوب هستید، به او تحمیل نکنید. به او نگویید «تو نمیتوانی فلان کار را انجام دهی»
به علاوه زمانی که به طور ناخودآگاه رفتار می کنید، ممکن است در آن رابطه به خودتان هم آسیب بزنید، زیرا بهجای اینکه به فکر یک رابطه قویتر با فرزندتان باشید، مدام درباره اینکه او قرار است چه کسی شود نگران هستید. اینکه «آیا او باهوشترین بچه کلاس هست؟ آیا بهترین ورزشکار است؟ آیا بهترین لباس را می پوشد؟ آیا فلان و بهمان خواهد بود؟»
این مساله ممکن است به عنوان هدفی که آگاهانه در جستجوی آن هستید، نباشد، اما چون دیدگاه و ذهنیت تان این است، ناخودآگاه با او رفتارهای خاصی دارید، این رفتارها در جایی که با فرزندتان بداخلاق هستید یا به او می گویید که چه کاری باید انجام دهد، خودش را نشان می دهد. گاهی پیامد این رفتارها به بهای از دست دادن رابطه ای که با فرزندتان دارید و حتی از آن آگاه هم نیستید، تمام می شود.
اگر چنین هدفی دارید، شاید در حال حاضر هم در رابطه با فرزندتان مشکل داشته باشید، اما اگر هشیار باشید، به این موضوع که فرزندتان احساس کند که دوستش دارید، اهمیت میدهید و میخواهید او هم شما را دوست داشته باشد. بدیهی است که شما نمی توانید از این طریق فرزندتان را مجبور به انجام کاری کنید. شما نمی توانید او را مجبور کنید که شما را دوست داشته باشد. پس اگر هدفتان این است که: «من میخواهم با فرزندم رابطه مستحکم تری داشته باشم» در مورد آن بیشتر فکر کنید، زیرا تفکرتان عمل شما را در لحظه تغییر می دهد و از این به بعد انجام کارهای خانه یا لحنی که او با شما صحبت می کند، مهمترین چیز به نظر نخواهد آمد. اما اگر در لحظه بگویید، «رابطه ما با هم مهم ترین مساله است» قادر خواهید بود برخی از این مسائل را رها کرده و رابطه تان را تقویت کنید.
اینکه به عنوان والدین چه کاری انجام می دهید، کاملا واضح و روشن است. پیام والدین باید پیام پذیرش باشد. همچنین پیام هایی مثل «کارهایی وجود دارد که تو نمی توانی آنها را انجام دهی» و یا «ارزش های خانوادگی ما این چیزها هستند» کاملا غلط است.